بعد از مدت های خیلی طولانی دیشب یه خواب خوب دیدم :) 
خواب دیدم رفتم یه دانشگاه خیلی بزرگ آخر وقت هم بود و داشتن در هارو میبستن ولی من رفتم اونجا چون میخواستم با یه استادی که تا به حال ندیده بودمش و فقط اسمشو میدونستم صحبت کنم، آقا رفتم توی دانشگاه و دفترش که دیدم کسی که قراره باهاش حرف بزنم یه پروفسور فیزیک عینکی با موهای سفید و از این پیرمرد های گوگولی ولی پرانرژی و سرحال و تا آخرین ثانیه تایم کاریش هم داشت کار میکرد و تحقیق و خوندن فیزیک :) 
یادمه چند نفر هم بودن اونجا و نشستیم به صحبت کردن و حل مسائل و م دادن و یهو سر یه مساله ای به اتفاق نظر رسیدیم و کلی از سواد من خوشش اومد و ادامه ی صحبت و توضیحاتش شور و هیجان بیشتری گرفت. 
ذوق مرگم از این خواب.
خدا کاش یه پولی یه کاری نصیبم کنی من برم فیزیک بخونم دارم از دوری یار (فیزیک) میمیرم. 

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها