اسفند ماه که میرفتم دوره ی کمک های اولیه توی هلال احمر موقع امتحان همه میخواستن کنار من بشینن چون میگفتن من بچه درسخون هستم. 

حالا هم که میرم دوره ایلاستریتور توی فنی حرفه ای همه میان از من سوال میپرسن و میگن من بچه درسخون هستم. 

آره من بچه درسخون هستم که بهش میگن همه کاره ی بیکار؛ دیپلم ریاضی فیزیک دارم، لیسانس بیوشیمی، هنر توی خون من هست به واسطه ی مادر هنرمندی که دارم و خیاطی و گلدوزی و بافتنی و طراحی رو تجربه کردم، میگن ذهن اقتصادی خوبی دارم و خودمم بازی با پول و یاد گرفتن مدیریت مالی و بورس و سرمایه گذاری رو دوست دارم البته این مورد آموزش های مالی رو هنوز بهش ورود نکردم، 

عاشق ورزش بوکسم درنتیجه میرم باشگاه بدنسازی که یکم قوی بشم و قدم بعدیم ورود به ورزش بوکسه. 

آره من یه همه کاره ی بیکارم. 

یه همه کاره ی بیکار که بزرگترین هدفم رفتن و دور شدن از دو شهر کرج و تهرانه؛ یه همه کاره ی بیکار که خودش برای خودش کافیه. یه همه کاره ی بیکار با 5 تا آرزوی قشنگ.  هدفم رو گم کردم و دارم جون میکنم تا پیدا بشه.

باید کار پیدا کنم که بتونم خرج خودمو دربیارم، گاهی هوس میکنم ارشد بخونم، icdl میخونم که جایی کار پیدا شد یه چیزایی بلد باشم، باید زبان بخونم، از خونه موندن هم فراری هستم و هر دوره ی فنی حرفه ای که بفهمم چیه ثبتنام میکنم که فقط خونه نمونم و چهارتا آدم ببینم و ارتباط داشته باشم با جامعه! 


آره من یه همه کاره ی بیکارم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها